شعر در مورد ظلم ستیزی ، ظلم به مظلوم و مردم و زنان از شاملو و سعدی
شعر در مورد ظلم ستیزی شعر در مورد ظلم ستیزی ، ظلم به مظلوم و مردم و زنان از شاملو و سعدی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد ظلم ستیزی ز آه دل خستگان ز بیخ برافتاد آنکه قویتر ز کوه بود به بنیاد مرد اگر بیستون بود چوکندظلم آه ضعیفان شودش تیشه فرهاد گر به فلک برشود به خاک در افتد هر که ندارد دل رحیم و کف راد شاد دل آنکس بود که نیست ز دستش هیچ دل مستمند و خاطر ناشاد ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعر درباره ظلم ستیزی ظلم است در این عهد شباب احساس بیماری کنم شبها به جای خواب خوش تا صبح عزاداری کنم ظلم است خدای مهربان در روزگار بیکسی تنها درون خانه ام احساس سرباری کنم ظلم است نقاب شیشه ای پنهان کند اشک مرا خنده نشیند بر لبان اندر درون زاری کنم آتش گرفت این زندگی با آه سرد عاشقی اما به نام مصلحت هرگز نشد کاری کنم بیشتر بخوانید : شعر در مورد کفر ، و ایمان از حافظ و شعر کامل خدایا کفر نمیگویم شعری در مورد ظلم ستیزی گر ب...