متن در مورد ساعت مچی ، شعر و جملات زیبا درباره لحظه ها و ساعت عاشقی
متن در مورد ساعت مچی
متن در مورد ساعت مچی ، شعر و جملات زیبا
درباره لحظه ها و ساعت عاشقی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که
حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد ساعت مچی
لبخند که می زنی
من
عین هالوها
زل می زنم به دست هات
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهنت
تا فرو نروم در زمین
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ساعت مچی
چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در را که باز کنم
دو فنجان کنار هم نشانده ای
وعطر چای
مرا میبرد
به دست های تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگی ات را
در قوری گل سرخ دم کنی
بیشتر بخوانید : شعر در مورد دیزیچه ، شعر در مورد شهر دیزیچه استان اصفهان
شعر درباره ساعت مچی
من هیچ اندوهی را
نمی شناسم
که یک ساعت مطالعه
آن را تسکین ندهد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد ساعت مچی
اقرار میکنم
آغاز تنهایی من اولین کلام تو بود
همان دوستت دارم معروف!
و آغاز ویرانیام
حادثهی آغوشت
که چون دانههای تسبیحی نخ بریده
جهانم از هم پاشید
اقرار میکنم
در رویایم هم دیگر سرابی!
زیرا مانند هر شب،
ساعت آمدن صبح را
به شب اشتباه میگویی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ساعت مچی
به ساعت نگاه می کنم:
حدود سه نصف شب است
چشم می بندم
تا مباد که چشمانت را از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
شعر درباره ساعت مچی
بهتر است
سه ساعت
زود باشی
تا یک دقیقه
دیر.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد ساعت مچی
محبوبم
امروز که در آغوشم بودی
چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی
چیزی به رایحه ی گل ها
به طعم های جهان
به فصل ها
ساعت ها
و برای شادی
تعریف تازه ای ساختی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ساعت مچی
ساعت
از صدای هیچ زنگی نمی هراسد و
عشق
با سوت هیچ پاسبانی توقف نمیکند
شعر درباره ساعت مچی
سلول انفرادی
میتواند زندانی را
عاشق زندانبانش کند
یعنی تمام جهان خلاصه شود
در لحظه ای کوتاه…
ساعتها بنشیند چشم به راه دقیقه ای که
آن دستها
دریچهی کوچک را کنار میزند
و ظرف غذا را
روی زمین میگذارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد ساعت مچی
کسی که تا ساعت ۱۰ صبح
نیمی از کارهای روزانه اش را انجام نداده،
احتمال زیادی دارد که نیم دیگر را
انجام نشده باقی بگذارد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ساعت مچی
کسی که تبلیغات را متوقف می کند
تا در پول صرفه جویی کند،
مثل کسی می ماند که ساعتی را از کار می اندازد
تا در وقت صرفه جویی کند.
شعر درباره ساعت مچی
هیچ چیز
در جهان کاملا غلط نیست.
حتی ساعتی از کار افتاده هم
دو بار در روز صحیح است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد ساعت مچی
نیامدنهایت را دوست دارم
مثل آمدنهایت…
نمیدانی
آن ساعتهای انتظار چه دلهرهی شیرینی
مرا در آغوش میکشد
چقدر وسوسهی
رویاهای یواشکی
آن لحظهها را دوست دارم
مثل یک بوسه طولانی است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ساعت مچی
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
و آگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
داند که چه درد میکشد مجنون را؟
بیشتر بخوانید : شعر در مورد ظرفیت ، انسان و حیوان و بی ظرفیت بودن و انسان بودن
شعر درباره ساعت مچی
ساعتی
بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته
در چشم سیاهت
من همه محو
تماشای نگاهت
Comments
Post a Comment